سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال عبدالله بن حسن علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : آرش براری
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مثنوی

یازده سال است دستت هست در دستم عمو           یازده سال است در آغوش تو هستم عمو

هـر کجا افـتاده‌ام از پـا صدایت کـرده‌ام           بـارها جـای عـمو بابـا صدایت کـرده‌ام


تو هـوای بـچـه‌های مجـتـبی را داشـتـی           هیچ فرقی بین من با دخـترت نگـذاشتی

راحت و آسوده در آغـوش تو خوابیده‌ام           گـاه دلـتـنگ پـدر بودم تو را بـوسـیده‌ام

می‌نشـستی می‌نـشستم زود روی دامنت           داشت عطر فاطمه بوی خوش پیراهنت

بعـد بـابـای شهـیـد خـود شـدم دلـبـنـد تو           تو شدی بابای من، من هم شدم فرزند تو

بین آغـوشت عـمـوجان جای عبدالله شد           اینچنین شد کُـنـیه‌ات "بابای عـبدالله" شد

تو بغل کردی مرا هروقت که خسته شدم           اینچنین شد من به آغوش تو وابسته شدم

پس چـرا حالا مـیـان قـتـلگـاه افـتاده‌ای؟           پس چرا بر سینۀ خود شمر را جا داده‌ای؟

پس چرا من را از آغوشت جدا کردی عمو؟           به دلم افـتاده دیگر بر نـمی‌گردی عـمـو

عـمّه! دارد تیر می‌آید به سوی سینه‌اش           وای دارد می‌نشیند شمر روی سیـنه‌اش

عمه! جان مادرت دست مرا محکم نگیر           دست‌های کوچکم را هیچ دست کم نگیر

گـفـته بابـایـم که تا آخر بـمانـم با حسین           گفته بابایم که "لا یـومَ کیومکْ یاحسین"

سـیـنـه‌ام را روبه روی تـیـرها می‌آورم           دست خود را زیر این شمشیرها می‌آورم

از میان این هـمه لـشگـر به سخـتی آمدم           آخرش هم بین آغوش تو دست و پا زدم

نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید



تیری آمد بین آغوشت سرم را قطع کرد           "دوستت دا..." تیر حرف آخرم را قطع کرد



عمه‌ام گـفـته گـلـویت را ببوسم ای عمو           حرمله نگذاشت رویت را ببوسم ای عمو



زیر سم اسب هاشان پیکرم پاشیده است           مثل قاسم سینه‌ام به سینه‌ات چسبیده است